نوشته شده توسط : هادی تات
مدیر مجموعه تاریخی نیاوران گفت در پی آغاز تدارکات برای برگزاری نمایشگاه خودروهای دربار پهلوی٬ کیفی متعلق به شاه مخلوه که حاوی اسناد محرمانه است٬ کشف گردید.
علیرضا مقیمی گفت بخشی از اسناد اداری و اسناد متعلق به جنگ جهانی دوم در كيف موجود است. نامه‌‌ای از وزير امور خارجه به شاه و پوشه متعلق به وزير امور خارجه نيز بخشی از محتويات داخل كيف است.

این کیف در صندوق عقب خودروی رولز رویس شاه مخلوع کشف شده است.

به گفته مدیر مجموعه تاریخی نیاوران٬ درب این خودرو به تازگی باز شده و کیف چرمی قهوه‌ای متعلق به محمدرضا پهلوی که ظاهرا «همان سال ۵۷ در صندوق عقب خودرو قرار گرفته» کشف شد.

وی به فارس در مورد چگونگی کشف این کیف گفت اين كيف زماني كشف شد كه قرار شد مجموعه نياوران به مناسبت عيد فطر امسال نمايشگاهی از خودروهای دربار برپا كند. در اين نمايشگاه كه قرار است 4 خودرو و 8 موتور سيكلت به نمايش گذاشته شود، خودروی رولز رويس شاه مخلوع نيز برای اولین بار به نمايش گذاشته می‌شود.

آقای مقیمی گفته از این خودرو تنها ۲ نمونه در دنیا وجود دارد و سوئیچ آن طی سال‌های گذشته موجود نبوده است.

پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و فرار شاه مخلوع از ایران٬ اماکن متعلق به وی و خانواده‌اش به همراه وسائل موجود در آن بعنوان اماکن تاریخی محسوب گردید. کاخ نیاوران یکی از کاخ‌های اصلی محمدرضا پهلوی بود.

این کاخ در سال 1357 توسط نيروهاي انقلابي تسخير شد و در سال 1360 به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تحويل داده شد. در سال 1365 کاخ موزه نياوران براي اولين بار گشايش يافت.

کاخ نیاوران در شمال تهران واقع است و یازده هکتار مساحت دارد. برخی از بناهای قاجاری این باغ در دوران پهلوی تخریب و کاخ‌هایی مدرن تزئین شده با وسائلی گران‌قیمت از اروپا جایگزین آن شد.

مسئولیت حفاظت و نگهداری از این مجموعه بر عهده سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور است.



:: بازدید از این مطلب : 261
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : هادی تات
 مجموعه نياوران به مناسبت عيد سعيد فطر به فكر برپايي نمايشگاهي از خودروهاي دربار افتاد

و به سراغ انباري كه خودروي "رولز رويس " شخصي شاه مخلوع در آن بود رفت. در صندوق عقب

اين خودرو كه حدود 32 سال بود باز نشده بود يك كيف چرمي متعلق به محمدرضا پهلوي پيدا شد.

سوئيچ اين خودرو، بسيار پيچيده است و كليدساز معمولي امكان باز كردن درهاي آن را ندارد. در

حال حاضر نيز توسط افراد خبره‌اي با شيوه خاصي در صندوق عقب اين خودرو باز شده است







:: بازدید از این مطلب : 433
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : هادی تات


هزینه های تفریح
مینو صمیمی منشی امور بین المللی فرح که بعدها به سفارت ایران در سوئیس منتقل شد در کتاب خویش، خاطراتی از سفرهای تفریحی و غیر رسمی شاه بیان می کند که برای گذراندن دو هفته تفریح زمستانی و اسکی کردن در سوئیس چه هزینه ها و برنامه هایی داشتند:
«... شاه و ملکه با یک هواپیمای اختصاصی به سوئیس خواهند آمد؛ و ما ابتدا می بایست دو طبقه از هتل بزرگ «دولدر» را برای اقامت یک هفته ای آنها و 40 تن از همراهانشان آماده کرده، سپس وسایل لازم را برای دو هفته اسکی بازی شاه و ملکه در شهر «سن موریتس» مهیا سازیم. از میان 40 همراه شاه و ملکه 25 نفرشان را مامورین امنیتی و محافظ تشکیل می دادند؛ که برای همه آنها نیز همیشه می بایست حدود 40 اتومبیل بزرگ با رانندگان قابل اعتماد و نیز 10 فروند هواپیمای کوچک آماده باشد...».


:: بازدید از این مطلب : 310
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : هادی تات

 دو ماه پس از ملي شدن صنعت نفت روزنامه اسرائيلي «جروز الم پست» در مقاله‌اي به قلم يك يهودي انگليسي از طرح لندن براي تجزيه ايران از طريق اشغال نواحي جنوبي كشور سخن به ميان آورد. اين روزنامه با اشاره به احتمال ورود متقابل نظاميان شوروي به شمال ايران، تصريح كرد «تجزيه ايران ميان روس و انگليس بهتر از ملي شدن صنعت نفت ايران است».
در سندي كه مشاهده مي‌كنيد، رضا صفي‌نيا نماينده رژيم شاه در اسرائيل، در نامه‌اي براي وزارت خارجه ايران، ترجمه مقاله روزنامه اسرائيلي را ارسال كرده است.
شماره: 239
تاريخ: 22/2/30 نمايندگي دولت شاهنشاهي
موضوع: ملي كردن نفت جنوب در اسرائيل
قابل توجه
وزارت امور خارجه
در پيرو تلگراف شماره 223 مورخ 20/2/1330 (روز جمعه) راجع به مقاله كه جون كه شي (Jon kim che) به روزنمه ژروزلم پست از لندن فرستاده معروض مي‌دارد كه مشااليه از نامه‌نگاران معروف يهودي و در وزارت امور خارجه سوابق دارد ـ مشاراليه هميشه نسبت به ايران در نگارشهاي خود اظهار بدبيني نموده است.نظر به اهميت مقاله كه در روزنامه مزبور در شماره مورخ 10/5/1951 (19 ارديبهشت ماه 1330) درباره نفت ايران منتشر شده خلاصه آن را تلگراف و اينك ترجمه آزاد آن را نيز با عين قطعه روزنامه به پيوست تقديم مي‌دارد.
دولت انگلستان منتظر فرصت است
(شخص سوم) در اختلاف انگليس و ايران
 گزارش يك روزنامه اسرائيلي از طرح انگليس براي تجزيه ايران لندن ـ در ميان هيجان و پريشاني (مقامات) رسمي كه قصد ايران در ملي كردن دارايي شركت نفت ايجاد كرده لاابالي‌گري سير ويليام فريزر (Sir William Fraser) رئيس سرسخت اسكتچي (Scots) شركت نفت نشانه ظاهري است كه پر از معني مي‌باشد.
سكوت و آرامش سير ويليام ساختگي نبوده و اثر خود را در گفتگوهاي اخير واشنگتن درباره نفت ظاهر ساخته است. فعلاً بيش از يك سال است كه اين اثر تأثير خود را نموده است. او (سيرويليام) با وجود فشاري كه از طرف مصالح نفت آمريكا و بعد هم از طرف وزارت خارجه آمريكا به عمل آمده به هيچ‌وجه حاضر نشد كه امتيازات بي‌موردي به ايرانيان بدهد.
مخصوصاً سير ويليام و شركت نفت انگليس و ايران پيشنهادهاي آمريكايي را كه قبول ملي كردن دارايي شركت را از طرف پارلمان ايران قائل بوده رد كرده‌اند. به علاوه هر دوي وزارت‌خارجه و دولت انگليس هم رأي شركت نفت‌اند. مذاكرات راجع به اينكه دولت انگلستان چه بايد بكند در همه محافل ادامه دارد. اين هفته شركت نفت دولت ايران را آگاه نمود كه اختلاف را مي‌خواهد به حكميت محول نمايد.امكان تجزيه ايران ـ دولت انگلسژتان تحت فشار اينكه بايد با ايرانيان سخت رفتار شود از طرف هر دوي معاونين (به انضمام دسته Crossman) و مخالفين خود افتاده است. رؤساي ستاد آرتش ـ چنانكه دانسته شده ـ درصدد اقدامات لشكري و دريايي براي حمايت اتباع انگليس و صيانت ميادين نفت مي‌باشند. آمريكا بالفعل دولت انگلستان را از اعزام آرتش و ناوهاي جنگي براي حفظ ميدانهاي نفت بر اساس اينكه اين اقدام انعكاساتي ايجاد خواهد كرد كه در نتيجه زمان امور از دست خواهد رفت تحذير نموده است.
پريشاني آمريكا ـ آمريكايي‌ها در اين باب مخصوصاً از معامله بالمثل شوروي بر پايه ماده 6 از پيمان 1921 روس و ايران پريشان هستند. طبق اين پيمان روسها حق خواهند داشت كه سربازان خود را در شمال ايران وارد نمايند اگر انگليسها لشكري به جنوب فرستاده باشند.
رويه بعضي از محافل دولتي در لندن امروز اين است كه اين كار اگر انگلستان را قادر به چنگ آوردن اداره محكمي در حاصلات نفت نمايد رفتار بدي نخواهد بود. يعني در حقيقت تجزيه ايران را ميان روسها و انگليسها بهتر از ملي شدن نفت ايران دانسته‌اند.
دو نظر مهم و اساسي هنوز بر ضد اين راه (حل) در جريان است. نظر اول اين است كه قائلين اين اقدام سخت قطعاً تأكيد ندارند كه تجزيه ايران سبب مشكلات و اختلافات عظيمي نگردد. مخصوصاً كه آمريكا بسيار نگران خواهد گرديد. نظر دوم اين است كه معلوم نيست كه باقي كشورهاي خاورميانه در راه هم دردي با ايران چه خواهند كرد. پريشاني مهم اين است كه مصري‌ها ممكن است محاصره تنگه سوئيس [سوئز] را نسبت به كليه كشتيهاي باربري نفت از ميدانهاي ايران به كار زنند. در نتيجه چنانكه نمايان است از راه‌حلهاي سخت مداخلات نظامي و امكان تقسيم مناطق با روسها حالا از نظر اعتبار افتاده‌اند.شركت نفت هم فعلاً طرفدار اينگونه وسائل سخت نمي‌باشد. (شركت) وسائل بسيار بهتري در آستين خود پنهان دارد.
پس از جنگ جهاني اول دولت انگليس و شركت نفت روابطي در جنوب غربي ايران ايجاد كرده‌اند كه ادامه دارد و فعلاً مساوي با روابط دپلوماسي[ديپلماسي] با تهران مي‌باشد. هر دو اهميت شاياني نسبت به بند و بست با قبائل بختياري و قشقايي‌ها كه دو عنصر بزرگ زندگاني ايران در قسمت‌هاي نفت‌اند قائل بوده‌‌اند. پيشرفت اين اتحاد به اين حد رسيده بود كه دولت انگليس عايدات جداگانه‌اي از فرآورده‌هاي نفت ايران به رؤساي بختياري‌ها مي‌پرداخت. بختياري‌ها 3 درصد از درآمدي كه شركت از نفت ايران دريافت مي‌داشت تحصيل مي‌كردند.
دومين همسر شاه بختياري است.
رول قبائل: بدين وسيله قبايل عامل مهمي براي جلوگيري از نفوذ شوروي در ايران گشته‌اند. آخرين نمايش موفقيت‌آميز اين نفوذ قبائل در پاييز 1946 واقع گرديده بود. در آن وقت تغيير و تبديل واضحي در حكومت تهران نمايان شده بود. نخست‌وزير وقت 3 عضو از حزب طرفدار كمونيزم را در كابينه قبول كرده و در پاره مقامات مهم نيز از صاحب‌منصبان توده سر كار آورده بود. اين كار در ماه اوت 1946 صورت گرفت. پنج هفته بعد قبائل قيام كردند. در نتيجه كليه كمونيستها و يا طرفداران كمونيزم مجبور به استعفا شده بودند.
نخست‌وزير ناچار در كابينه خود اعاده‌نظر كرده و سياست خارجي را هم تبديل نمود. قبايل سه‌ شهر مهم جنوب غربي را تصرف نمودند. نخست‌وزير و شاه سر فرود آوردند. اين است كه ناظرين در اينجا (لندن) «عامل سوم» را شناخته‌اند. به چه وسايل قبائل تقاضاهاي خود را آشكار خواهند كرد تاكنون واضح نيست. ولي روز رسيدگي به حساب در سياستهاي ايران هنوز خاتمه نيافته است.هنگامي كه قبائل با تعصب مذهبي شروع به كار نمايند كليه وضعيت ممكن است كه تبديل يابد. از اين جاست كه حاليه مهمترين رغبت انگليس فرصت شماري مي‌باشد. شايد پارلمان ايران ـ به همان تبديل روحي كه در پي قتل ژنرال رزم‌آرا مبتلا شده بود فكر خود را كاملاً عوض نمايد. ولي اين دفعه ممكن است كه انگليسها و شركت نفت از روش مخلصانه خود در ايجاد دوستي با رؤساي پرنفوذ قبائل بهره‌‌مند گردند. اين (اميد) نيز نشان مي‌دهد كه چرا سير ويليام اينقدر آرام مانده است...



:: بازدید از این مطلب : 254
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : هادی تات
  • اولين اشتباه او اين بود كه ميلياردها دلار را صرف خريد اسلحه گران و سنگين كرد،‌به دليل آنكه معتقد بود نيروهاي نظامي ايران براي دفاع از اراضي و ثروت داخلي ضروري است، در حالي كه تنها راه متوقف ساختن مسابقه بدست آوردن اسلحه جديد،‌خلع سلاح جهاني است، و چون شاه به خلع سلاح جهاني اميدي نداشت به ساختن بزرگترين ناوگان دريائي و تجهيزات هوائي و آماده‌سازي ارتش در منطقه خاورميانه پرداخت.لكن اين اسلحه‌هاي مدرن در متفرق ساختن تظاهرات‌هاي مردم ايران به كار نيامد و توپخانه‌هاي سنگين ارتش شاه نتوانست فرياد‌هاي خشمگين مردم بي‌سلاح را ساكت و خاموش سازد، در حالي كه اگر شاه نيمي از اين پول‌هاي فراوان را در راه رفاه عمومي مردم صرف مي‌كرد،‌چنين شكاف و پرتگاهي بين او و ايراني‌ عادي بوجود نمي‌آمد.شاه مي‌خواست با اين نيروي نظامي خيره كننده، مترسكي براي كشورهاي كوچك و همجوار خود باشد، ولي آنها از او نهراسيدند، و گفته‌اند گاهي اوقات به فكر ضميمه ساختن برخي از آنها به كشورش بود، ولي نتوانست.شاه با اين بودجه نظامي هنگفت مي‌توانست اگر كشورش در اشغال ارتش بيگانه قرار مي‌گرفت، آن را نجات بخشيده و آزاد سازد.در چنين وضعي هر ايراني آماده بود كه يك نيمه لقمه‌اي نان بخورد و نيمه باقي را به خريد اسلحه اختصاص دهد تا كشورش از اشغال اجنبي خارج گردد. لكن مردم قهرمان ايران قبول نكردند كه خود را محتاج به نيمه‌ناني كنند، تا نظامي پديد آيد كه مبتذلتر و جنايتكارتر از آن در تاريخ ديده نشده است.

  • دومين خطاي شاه اين بودكه به فريب مردم و ملتش پرداخت،يعني وعده مي‌داد ولي عمل نمي‌كرد. هميشه سخن از آزادي و انتخابات آزاد مي‌گفت، ولي خبري از صحت آن نبود. پيوسته در كنار شاه‌مردان كوچكي بودند كه دست او را مي‌بوسيدند، و او از مردمان آزاد‌انديش و بزرگي كه سر در برابرش مي‌افراشتند و واقعيت را به او مي‌گفتند، دوري مي‌جست.روز يازدهم اگوست سال گذشته، شاه در يك كنفرانس مطبوعاتي در برابر روزنامه‌نگاران و خبرنگاران اعلان داشت: او كوشش مي‌كند تا دموكراسي حقيقي را در كشورش پياده كند،‌ و اضافه نمود، به مخالفين حكومت فرصت و آزادي عمل مي‌دهد، تادر يك فضاي باز، فعاليت كنند و انتخابات آزاد را به زودي عملي مي‌سازد. در آن روز،‌همه روزنامه‌هاي جهان از اين پيشنهاد‌ها استقبال كردند. ولي چيزي نگذشت كه شاه از حرفش بازگشت. نه آزادي و نه دموكراسي و نه آزادي مطبوعات و نه انتخابات آزاد ...قبل از آن هم، شاه چنين وعده و وعيد‌هائي مي‌داد و سپس زير آن مي‌زد! دموكراسي و آزادي مي‌داد، ولي پس از چندي نصف آن را مي‌گرفت. آزادي زندانيان سياسي را عنوان مي‌كرد و صد‌نفري را آزاد مي‌كرد ولي در زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها هزاران هزار نفر را همچنان باقي مي‌گذارد.در روزهاي اخير كه شاه وعده داد كه فقط يك پادشاه اسمي باقي خواهد ماند و از باقي قدرتش چشم خواهد پوشيد، اغلب ملت ايران حرف او را باور نكرده و اصرار نمودند كه شاه بايد قبل از هر چيز از ايران خارج گردد.

  • سومين خطاي شاه اين بودكه به اصلاحات بزرگ و ساختن بناهاي بزرگ و كارخانه‌هاي مختلف دست مي‌زد، ولي او ايراني را فراموش كرد. او تلاش كرد روي سر هر فرد ايراني كلاه اشرافي گذارد و شلوار خارجي به پايش كند ولي او را از آزادي كه اشراف و بيگانگان برخوردارند، محروم ساخت در ايران خاصه در خيابان‌هاي تهران، اتومبيل‌هاي آخرين سيستم موج مي‌زد، لكن نظام حكومتي ايران از سيستم حكومت‌هاي قرون وسطائي برخوردار بود. در وزارت كشور ايران دهها مغز الكترونيكي جديد مشغول به كار بود كه در كنار آن صدها تازيانه و چوبه‌دار ديده مي‌شد... هتل‌هاي بي‌نظيري كه در اروپا هم ساخته نشده، در ايران به چشم مي‌خورد،‌و در كنار ‌آن بازداشتگاه‌ها و سياه‌چال‌هائي بنا نهاده شد كه در عالم نظير آنها ديده نمي‌شود.اولين شرط حكومت‌هاي جديد، برخورداري مردم از حقوق انساني و همگاني است، در اين صورت اگر دهها راديو با دهها زبان خارجي در ايران برنامه پخش كنند. ولي فرد ايراني اين زبان‌ها را نداند فائده‌اش چيست؟ اگر فرد ايراني در كشورش دانشگاه‌هائي بزرگتر از دانشگاه‌هاي آكسفورد و هاروارد داشته باشد ولي نتواند از آزادي كلام برخوردار باشد چه فايده‌اي دارد، اگر در ايران بزرگترين قصرهاي مجلل و تاريخي ساخته شود، ولي فرد ايراني نتواند داخل آنها شود فائده‌اش چيست؟ بي‌ترديد در اين صورت فرد ايراني به سهولت داخل بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها خواهد شد!

  • چهارمين خطاي شاه اين بود كه او متوجه ظهور و بروز نسل جوان و روشنفكر ملت ايران كه در دانشگاه‌هاي اروپا و آمريكا درست خوانده و بالاترين درجات علمي را كسب كرده و سال‌هاي سال در فضايي از آزادي و دموكراسي و عدالت زندگي كرده، نشده بود و هنگامي كه اين گروه‌هاي جوان تحصيل‌كرده، هزار، ‌هزار به كشور خود باز مي‌گشتند، احساس غربت مي‌‌كردند، ‌هيچ يك از آنها نديده بودكه در امريكا يكي از وزرا دست رئيس‌جمهور را ببوسد و كسي از آنها به ياد ندارد كه كسي در كشور سوئد در برابر پادشاه كشور، سجده نمايد. و بالاخره كسي نشنيده كه در هيچ كشوري گفته باشند فرمان شاه چون يك فرمان الهي است بايد آن را اطاعت كرد و از آن سرپيچي ننمودو گفتگوئي هم درباره آن نكرد.شاه ايران بايستي متوجه اين خلاء و شكاف عميق كه بين او و روشنفكران بوجود آمده است مي‌شد. او به هر كشوري از كشورهاي اروپا و امريكا كه ميرفت هزاران هزار دانشجو در مقابلش به تظاهرات پرداخته و سقوطش را خواستار مي‌شدند، و مأموران پليس اين كشور‌ها كوشش بسياري به خرج مي‌دادند تا جان شاه را از دست اين دانشجويان خشمگين و انتقامجو رها سازند.لكن اطرافيان شاه و چاپلوسان او را گمراه ساخته و به او مي‌گفتند كه اينها كمونيست‌ها هستند و اين دانشجويان با اين احساس و خشم توفنده به ميهن خود بازگشته و فساد دستگاه شاه و نفرت جهان را از اين رژيم ننگين بين ملت خود منتشر ساختند.

  • پنجمين اشتباه شاه اين بودكه نفهميد تخت سلطنت زماني مستقرو ثابت مي‌ماندكه به قلب مردم و خلق كشور تكيه داشته باشد، چرا كه سرانجام مأموران امنيتي متلاشي مي‌شوند و قلعه‌ها فرو مي‌ريزد و اسلحه و قدرت از بين مي‌رود، ولي، دوستي مردم قلعه محكمي است كه حاكم مي‌تواند در آن از فتنه‌هاي زمان و روزگار خود را محافظت كند.

  • ششمين خطاي شاه اين بودكه به ايمان اسلامي و فطرت پاك ملت ايران اعتماد نداشت. در فروش نفت به دشمن اسلام و مسلمانان، يعني اسرائيل پافشاري كرد، حتي در زماني كه كليه كشورهاي عربي و اسلامي از فروش نفت به اسرائيل و كمك كنندگانش خودداري ورزيدند، شاه ايران دست از حمايت اسرائيل برنداشت و در كنفرانس تحريم صدور نفت به اسرائيل كه از طرف كشورهاي عربي (در زمان ـ جنگ اكتبر 1973) تشكيل شده بود، شركت نكرد و اين واكنش‌هاي ضد‌بشري شاه، تأثيرات عميق و جانگاهي در اعماق قلب ملت مسلمان ايران باقي گذاشت.

  • هفتمين خطاي شاه اين بود كه به پليس سري خود (ساواك) كه او را با گزارشهاي خود فريفته بودند، تكيه مي‌كرد. اين سازمان وانمود كرده بود كه مردم در آرامش بسر مي‌برند و مردم شاه را مي‌خواهند و خطا‌هاي شاه در بين مردم جزو محسنات او دانسته مي‌شود. اين سازمان هم چنين وانمود كرده بود كه هر صاحب رأي و انديشه‌اي، ‌دشمن، و هر مكاري، دوست و عزيز است، نتيجه اين شد كه يك حفره وشكاف عميق بين شاه و اكثريت قاطع ملت ايران بوجود آمد.

  • هشتمين خطاي شاه اين بود كه تمام تصميماتش را پس از گذشت وقت آن حتي پس از گذشت پنج سال مي‌گرفت و گمان مي‌برد كه اين يك كار جديد و نو است كه او ‌آغاز كرده است. زندانيان سياسي را پس از سال‌هاي متمادي كه در زندان بودند، پس از كوشش‌هاي بسيار كه از طرف گروهها و انجمن‌ها و سازمان‌هاي داخلي و خارجي مي‌شد‌، آزاد مي‌كرد، ولي شاه تصورمي‌كرد كه مردم از او اين درخواست را نموده‌‌اند. شعبه سياسي اداره امنيت و جاسوسي را لغو كرد، در حالي كه ساليان سال و مدتها قبل مردم خواستار لغو آن بودند.

  • نهمين خطاي شاه اين بود كه او گمان نمي‌برد كه دنيا تغيير كرده است، و ملت‌ها امروز روشنتر و با سوادتر از مردمان دوره‌هاي پيش هستند و چيزهائي بيشتر و بهتر از پيشينيان خود ديده و مي‌شنوند، كارها و اعمالي كه مختص پليس‌هاي سري است در دهه آخر سال‌هاي 1960 به بعد در همه كشورها منسوخ شده بود و در اوايل دهه 70 هيچ كشوري آن را نمي‌پذيرفت، شاه دستور الغاء آ‌ن را در اواخر دهه هفتاد صادر مي‌نمود.

  • دهمين خطاي شاه اين بود كه او از انقلاب و واژگوني رژيم، در افغانستان درس عبرت نگرفت و از سقوط ديكتاتوري امير‌ محمد داوخان و كليه دستگاه‌هاي امنيتي و سري‌اش پند نپذيرفت و از آنچه در امپراطوري سياه حبشه به وقوع پيوست، درس نياموخت، بلكه به لجاجت و گستاخي، و جنايات خود عليه ملت ايران ادامه داد.مصطفي امين در پايان مقاله اضافه مي‌كند: ما معتقديم كه بايد در ايران،‌يك حكومت بي‌طرف روي كار آيد نه به چپ و نه به راست تكيه كند و نه به غرب و نه به شرق اتكاء داشته باشد، در راه مصالح مردم خويش به جلو رود،‌تا اين نهضت و انقلاب درخشان با وحدت و يگانگي مردم قدرتمند ايران در سايه دموكراسي و آزادي به پيروزي و موفقيت برسد


  • :: بازدید از این مطلب : 274
    |
    امتیاز مطلب : 35
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 9
    |
    مجموع امتیاز : 9
    تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
    نوشته شده توسط : هادی تات
    گروهك وابسته به وزير «اطلاعات و جهانگردي» رژيم پهلوي از محافل ضد انقلاب ديگر خواست از متهم كردن يكي دو عضو سفارتخانه هاي ايران در اروپا كه به غرب پناهنده شدند خودداري كنند چرا كه آنگاه اين اتهامات عينا متوجه بقيه پناهندگان ضدانقلاب هم مي شود.
    گروهك حزب مشروطه (ليبرال دموكرات)! كه زير نظر داريوش همايون فعاليت مي كند، مي نويسد: اخيرا در پي پناهنده شدن دو عنصر سفارت ايران در كشورهاي اروپايي، تحركاتي در خارج از كشور و در فضاي اينترنت به چشم مي خورد كه حكايت از مخالفت افراد خارج نشين با اين ديپلماتها و فرصت طلبانه دانستن اقدام آنها است. دليل آنها هم اين است كه اين افراد در اواخر دوران خدمت خود دست به اين كارها مي زنند تا بتوانند از مزاياي پناهندگي استفاده كنند. بايد توجه داشت افرادي كه اين انتقادهاي تلخ و كيهان پسند را مطرح مي كنند، بهتر است نگاهي به خود و كارنامه خود هم داشته باشند. مگر آنها وضعيتي بهتر از اين دارند؟ اين انتقاد در مرحله اول به خود آنها برمي گردد. در ايران بسياري از فعالان سياسي در شرايطي وحشتناك مشغول مبارزه هستند اما آنها فرار را بر قرار ترجيح داده اند. حال كسي به اين خاطر شما را سرزنش نمي كند. لااقل شما هم كاري به ديگران نداشته باشيد و تفرقه ايجاد نكنيد.
    سايت گروهك مذكور اضافه مي كند: اگر پناهندگي آنقدر شيرين است و مزايا دارد كه آن را بر آمدن به ايران ترجيح مي دهند، پس همه مبارزان! به همين خاطر جلاي وطن كرده اند. چنانچه عده اي بخواهند نقش داروغه درخارج از كشور را ايفا كنند و در آنجا شوراي پناهندگان سياسي را تشكيل دهند، اختلاف و بگو و مگو و خاله زنك بازي ها شروع مي شود و در اين ميان چهره كساني كه كشور را ترك كردند، خراب مي شود.
    يادآور مي شود داريوش همايون داماد سرلشگر زاهدي عامل اصلي كودتاي 28 مرداد 1332 - به نيابت از سيا و MI6 انگليس - و از عناصر صهيونيست متنفذ دربار پهلوي بود كه از طريق خيانت هاي فراوان به كشور، توانست ثروت هنگفتي را به يغما برده و از كشور خارج كند. او مي گويد انقلاب اسلامي بزرگ ترين كابوس عمر هشتاد وشش ساله من است.



    :: بازدید از این مطلب : 283
    |
    امتیاز مطلب : 35
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 9
    |
    مجموع امتیاز : 9
    تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
    نوشته شده توسط : هادی تات
                                     

    اين زمان لبريز گشته ام از غم و اندوه بي پايان.

    از تنهايي بي حد و از عشق نافرجان خود.

    اين زمان مات و مبهوت  گشته ام.ديگر اشكي ندارم تا بريزم و براي تو جاي هيچ غمي نيست.

    تو در مني ...در هر نفسي كه ميكشم.در وجود مني...در ذات و تار و پودم...

    در صداي مني.در هر ارتاشي كه از گلويم خارج ميشود.و هر جز از كلمات اسمت مقدمه اي ست براي سخنم.

    پس بيا تا حظورت رامثل گذشته در خود حس كنم و نگذار كه تند باد حوادث حتي خاطرات عشقمان را هم به دست فراموشي بسپارد

    پس بيا تو با من تنها باش .فارغ از هر گونه قيل و قال و دور از اين دنياي پوشالي.

     



    :: بازدید از این مطلب : 303
    |
    امتیاز مطلب : 35
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 9
    |
    مجموع امتیاز : 9
    تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
    نوشته شده توسط : هادی تات

    غیر جونم چی رو دارم ؛ که به پیش کشت بیارم

    فاصله بین ما  مرگه ؛ طاقت دوری ندارم

     

    اگه باشم ؛ اگه باشم ؛ اگه هیچ نداشته باشم

    اگه کوهم ؛ اگه برگم ؛ تشنه ی آب نگاشم

     

    هرجا من بودم ؛ تو بودی ؛ قبله گاه هر سجودی

    صادق و پر عشق و عاشق ؛ تلخی رو شیرینی بودی

    هرجا من بودم ؛ تو بودی ؛ قبله گاه هر سجودی

    صادق و پر عشق و عاشق ؛ تلخی رو شیرینی بودی

     

    واسه من ؛ خاطره ی تو ؛ که به شیرینی آبه

    زندگی تازه میگه نه ؛ بیشتر از اسم یه عمره

    تو برام چراغه راهی ؛ توی اوج بی پناهی

    اولین و آخرینی ، تو شبام نور یه راهی

     

     

    غیر جونم چی رو دارم

    که به پیش ﻜﺸ۔ت

     ﺑﯾ۔ﺎرم

    ﺑﯾ۔ﺎرم

     



    :: بازدید از این مطلب : 235
    |
    امتیاز مطلب : 35
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 9
    |
    مجموع امتیاز : 9
    تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
    نوشته شده توسط : هادی تات

    hoseinjoon

    قسم به چشمات بعد ازاین ؛ جز تو گلی بو نکنم

    جز به تو به خوبیات ؛ به هیچ کسی خو نکنم

    قسم به اسمت که تو رو ؛ تنها نزارم بعد از این

    اسم تو رو داد میزنم ؛ تا دم دمای آخرین

    قسم به چشمات بعد ازاین ؛ جز تو گلی بو نکنم

    جز به تو به خوبیات ؛ به هیچ کسی خو نکنم

    قسم به اسمت که تو رو ؛ تنها نزارم بعد از این

    اسم تو رو داد میزنم ؛ تا دم دمای آخرین

    تا دم دمای آخرین

     

    قطره به قطره خونم رو ؛ یه جا به نامت میکنم

    دلخوشی های دنیا رو ؛ خودم به کامت میکنم

    میبرمت یه جای دور ؛ میشم واست سنگ صبور

    برات یه کلبه میسازم ؛ پر از یه رنگی پر از نور

     

    روح و دل و جون و تنم ؛ نظر نگاهت میکنم

    دنیاها رو فدای اون ؛ چهره ی ماهت میکنم

    هرچی که باختیم پای من؛ هرچی که بردم مال تو

    دفتر شعر پیرم  رو ؛ وقتی که مُردم مال تو

     

    قسم به چشمات بعد ازاین ؛ جز تو گلی بو نکنم

    جز به تو به خوبیات ؛ به هیچ کسی خو نکنم

    قسم به اسمت که تو رو ؛ تنها نزارم بعد از این

    اسم تو رو داد میزنم ؛ تا دم دمای آخرین

    قسم به چشمات بعد ازاین ؛ جز تو گلی بو نکنم

    جز به تو به خوبیات ؛ به هیچ کسی خو نکنم

    قسم به اسمت که تو رو ؛ تنها نزارم بعد از این

    اسم تو رو داد میزنم ؛ تا دم دمای آخرین

    تا دم دمای آخرین

     



    :: بازدید از این مطلب : 291
    |
    امتیاز مطلب : 35
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 9
    |
    مجموع امتیاز : 9
    تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()
    نوشته شده توسط : هادی تات

     منتظر لحظه اي هستم که دستانت را بگيرم

     در چشمانت خيره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاري کنم 

      منتظر لحظه اي هستم که در کنارت بنشينم 

     سر رو شونه هايت بگذارم....از عشق تو.....

     از داشتن تو...اشک شوق ريزم 

     منتظر لحظه ي مقدس که تو را در اغوش بگيرم 

     بوسه اي از سر عشق به تو تقديم کنم 

       وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه کنم 

      اري من تورا دوست دارم 

       وعاشقانه تو را مي ستايم 

     



    :: بازدید از این مطلب : 237
    |
    امتیاز مطلب : 35
    |
    تعداد امتیازدهندگان : 9
    |
    مجموع امتیاز : 9
    تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1389 | نظرات ()